۱۳۸۹ آذر ۲۵, پنجشنبه

بادپا | BÂDPÂ | БАДПА

نشست ۸۹-۸

برنامه ها‌ی این نشست به قرار زیر است:

۱- مقاله با موضوع: تخت جمشید
۲- فیلم سینمایی " تخت جمشید" به کارگردانی: مرجان ساتراپی و ونسان پارونو
۳- ترانه ی " دنیای این روزهای من" با صدای: داریوش

Собрание 8-89

Программа этого собрания включает:

1- Доклад по теме: Персеполис
2- Фильм "Персеполис", режиссёр: Маржан Сатрапи и Венсан Паронно
3- Песня "Donyaye in ruzaye man", певица:Дарьюш

1. Доклад

По теме: Персеполис
Докладчик: Шпак П.Б. 

Чтобы прочитать доклад нажмите здесь. 

2. Фильм

Название: Персеполис
Режиссёр: Маржан Сатрапи и Венсан Паронно






3. Песня

بادپا | BÂDPÂ | БАДПА

نشست ۸۹-۸

برنامه ها‌ی این نشست به قرار زیر است:

۱- مقاله با موضوع: تخت جمشید
۲- فیلم سینمایی " تخت جمشید" به کارگردانی: مرجان ساتراپی و ونسان پارونو
۳- ترانه ی " دنیای این روزهای من" با صدای: داریوش

Собрание 8-89

Программа этого собрания включает:

1- Доклад по теме: Персеполис
2- Фильм "Персеполис", режиссёр: Маржан Сатрапи и Венсан Паронно
3- Песня "Donyaye in ruzaye man", певица:Дарьюш

1. Доклад

По теме: Персеполис
Докладчик: Шпак П.Б. 

Чтобы прочитать доклад нажмите здесь. 

2. Фильм

Название: Персеполис
Режиссёр: Маржан Сатрапи и Венсан Паронно






3. Песня

گذری بر تاریخچه ی پیدایش تعزیه در ایران

ایران سرزمین فرهنگ های گونه گون، سرزمین همزیستی فرهنگ ها، سرزمین کثرت و وحدت است . ایران به لحاظ گستردگی قلمرو و قرار گرفتن در موقعیت جغرافیایی خاص دچار گستردگی و پراکندگی فرهنگی و در نتیجه برخورد این فرهنگ ها دارای فرهنگی پویا، رو به گسترش و در مسیر تحول بوده است. صرف نظر از تغییراتی که به دلیل ظهور و سقوط حکومت های گوناگون و بروز جنگ های مختلف در فرهنگ مردم ایران به وجود آمد، ایران و ایرانی همواره دارای جایگاه خاصی در عرصه جهانی بوده است. تعدد عناصر فرهنگی در ایران فرصت مناسبی را در اختیار پژوهشگران می گذارد تا در این میدان تحقیق به وسعت ایران زمین به بررسی ابعاد مختلف این عناصر و سیر تحول و تغییرات آن بپردازند. یکی از این عناصر ارزشمند فرهنگی تعزیه و شبیه خوانی است که طی سالیان جایگاه خود را در فرهنگ ایرانیان حفظ کرده است. تعزیه (یا شبیه خوانی)، نوعی نمایش مذهبی و سنّتی ایرانی شیعی، عمدتاً درباره شهادت امام علی و امام حسین (ع) و مصائب اهل بیت است. واژه تعزیه/ تعزیت در اصل به معنای توصیه به صبر کردن، تسلّی دادن و پرسش از بازماندگانِ درگذشتگان و در برخی مناطق ایران مثلاً در خراسان به معنای «مجلس ترحیم» است. در میان شیعیان غیر ایرانی (در عراق و شبه قاره هند) لفظ تعزیه با وجود ارتباط با شهادت حضرت علی (ع) و یا مصائب شهدای کربلا به معنای «شبیه خوانی» به کار نمی رود ، بلکه آنان تعزیه را به مراسمی نمادین اطلاق می کنند که در آن دسته های عزاداری در طول مراسم، شبیه ضریح یا تابوت ائمه (علیه السلام) را بر دوش می کشند و هم در پایان روز عاشورا ، اربعین و... آن را به خاک می سپارند.

«آنه ماری شیمل» در کتاب خود دراین باره می نویسد: در قرن سیزدهم/ نوزدهم در قلمرو سلطنت اَوَده در لکهنوی هند، تعزیه به منزله یکی از تماشایی ترین نمایش ها، در حضور سلاطین برگزار می شد.  به نوشته این کتاب: در ناحیه کارائیب، مثلاً در «جزیره ترینیداد» نیز تعزیه به مراسمی نمادین اطلاق می شود که به آن «تَجَه» می گویند. این قبیل مراسم نمادین در نواحی دیگر جهان، از جمله در اندونزی نیز با عنوان «تابوت» برگزار می شود.

برخی محققان، پیشینه تغزیه را به آیین هایی چون مصائب میترا، سوگ سیاوش، و یادگار زریران باز می گردانند و برخی پدید آمدن آن را متأثر از عناصر اساطیری بین النهرین و آناتولی و مصر، و کسانی نیز مصائب مسیح و دیگر افسانه های تاریخی در فرهنگ های هند و اروپایی و سامی را در پیدایی آن مؤثر دانسته اند. اما در هر حال از برپایی مجالس تعزیه به معنای امروزین آن تا پیش از پایان دوره صفویه اطمینان نداریم؛ تنها نکته آشکار این است که از زمان تسلط عرب ها بر ایران، ایرانیان همیشه فرصتی می جستند تا خود را از آن سلطه رها کنند. پیدایش نهضت های مقاومت و فرقه های ایرانی که دشمنان دستگاه مرکزی قلمروی عربی اموی و بعدها عباسی بودند، از نتیجه های این کوشش بود. یکی از این مخالفت ها موضوع غصب خلافت توسط افرادی بود که از خاندان پیامبر (ص) نبودند. ایرانیان در برابر این خلفا، از افراد خاندان پیامبر(ص) و فرزندانشان حمایت کرده و باعث رشد و رونق همه ساله مجالس تعزیه و دسته های عزاداری در کشور شدند. اگر چه که بدیهی است تعزیه به معنای نمایشی امروزه آن طی زمان و به تدریح بر پایه پذیرش شرایط و مردمان به وجود آمده است و نه یک شبه و به امر و دستور یک نفر.
به این شکل که ابتدا تنها دسته هایی به کندی از برابر تماشاگران می گذشتند و با سینه زدن و زنجیر زدن و کوبیدن سنج و نظایر آن و حمل نشانه ها و علم هایی که بی شباهت به افزارهای جنگی نبود و نیز هم آوازی  و همسرایی در خواندن نوحه،  ماجرای کربلا و شهادت امام حسین (ع)  و گاهی نیز امام علی (ع) را به مردم یادآوری می کردند. در مرحله بعدی آوازهای دسته جمعی کمتر شد و نشانه ها بیشتر و یکی دو واقعه خوان نیز به آنان اضافه شدند که واقعه را برای تماشاگران نقل کرده و سنج و طبل و نوحه آن ها را همراهی می کرده است. چندی بعد به جای نقالان، شبیه چند تن از شهدا را به مردم نشان دادند که با شبیه سازی و نشانه های نزدیک به واقعیت می آمدند و مصائب خود را شرح می دادند. مرحله بعد گفت و شنید شبیه ها بود با هم و بعد پیدایش بازیگران.

تاورنیه – tavernier – یکی از مراحل تحول را در یادداشت هایش نشان داده است: 
« در محرم ۱۰۴۶ خورشیدی در حضور شاه صفوی دوم در اصفهان شاهد مراسمی بوده است که پنج ساعت پیش از ظهر آغاز شده و تا ظهر ادامه داشته است. گفته او با مدرکی درشبیه سازی تمام می شود: در بعضی از این عماری ها طفل هایی شبیه نعش خوابیده بودند و آن هایی که دور عماری را احاطه کرده بودند گریه و نوحه و زاری می کردند. این طفلان شبیه دو طفل امام حسین (ع) هستند که بعد از شهادت امام، خلیفه بغداد آنها را گرفت و به قتل رسانید».

اوج تکامل تعزیه در دوره ناصرالدین شاه (۱۲۶۴ ۱۳۱۳) بود. چرا که به تعزیه علاقه فراوانی داشت. تکیه دولت، که به دستور ناصرالدین شاه ساخته شد، در ترویج تعزیه بسیار مؤثر بود. تعزیه خوانانِ آن جا که در حقیقت تعزیه خوانِ دولتی بودند زیر نظر "مُعین البُکا" در برابر شاه و درباریان تعزیه می خواندند. صرف نظر از تعزیه هایی که موضوع و محتوای آن ها به زنان مربوط می شد مثل مجلس بی بی شهربانو، در دوره قاجار مجالس تعزیه زنانه نیز برپا می شد. که همه تعزیه خوانان و تماشاگران، زن بودند. تعزیه زنان، به سبب تنگناهای عرفی، گسترش نیافت و به منازل ثروتمندان و شاهزادگان محدود شد.

تعزیه های درباری در زمان قاجاریان، به ویژه در دوره ناصرالدین شاه، از یک سو شاه را سرگرم می کرد و از سوی دیگر سبب عوام فریبی و دین دار نمایی او می شد و شاید به همین دلیل است که از دیدگاه تاریخی شکوفایی تعزیه در این دوران تنها مرهون توجه شاه و اشراف به تعزیه نبوده است، بلکه بیشتر مدیون وجود تعزیه گردانهایی است که با ابتکار و خلاقیت خود لباس تازه ای را به قامت تعزیه دوختند؛ بدون آنکه در اصول آن تغییری ایجاد کنند. «خواجه حسینعلی خان» معاصر «فتحعلی شاه» و «محمد شاه»، «میرزا محمد تقی» تعزیه گردان دوران «محمد شاه» و «ناصرالدین شاه» و پسرش «میرزا باقر» ملقب به «معین البکا» و فرزند «معین البکا»، «ناظم البکا» از تعزیه گردانانی بودند که در این دوره معروف بودند.

در این میان «میرزا محمد تقی» تعزیه گردان، رکود و یکنواختی را که تعزیه با آن مواجه شده بود، از آن گرفت و به آن جنبه ای از تفنن و نمایش بخشید. پسرش «معین البکا» در ادامه راه پدر، سطح اجرایی تعزیه را بالا برد و تعزیه جدیدی را پی ریزی کرد. او به همراه پسرش دسته های بزرگ تعزیه را با اقتدار رهبری می کردند و با اشارات و حرکات خود بر همه عوامل اجرایی صحنه تسلط داشتند. براساس مدارک موجود معلوم است که در دهه اول ما ه های محرم عهد ناصرالدین شاه تقریبا سیصد مجلس « شبیه خوانی » در نمایش خانه های موقت و دائم یعنی تکیه ها و حسینیه ها برپا می شد. اما اوضاع به همین ترتیب باقی نماند.

با افول سلطنت قاجار و روی کار آمدن «رضاخان میرپنج» (۱۳۰۴ ۱۳۲۰ش) ، به ویژه در دهه دوم سلطنتش، دوران شکوفایی تعزیه هم به سر آمد. سوگواری های ماه محرّم محدود شد و ممنوعیت های متعددی به وجود آمد و به تدریج برگزاری رسمی مجالس تعزیه متوقف شد، اما اجرای آن در روستاها کمابیش ادامه یافت. رضاخان به دلایل سیاسی و شاید کینه ای که به سنت های مذهبی ایران داشت، برگزاری تعزیه و هر نوع مراسم مذهبی را در ایران ممنوع اعلام کرد تا تعزیه از تکیه دولت و دیگر حسینیه ها و نمایشخانه هایی با آن عظمت و شکوه به پهنه روستاها و شهرهای کوچک رانده شود .
در دوره پهلوی دوم (۱۳۲۰ ۱۳۵۷ش)، پرویز صیاد از ۱۳۳۸ش تا ۱۳۴۹ش چند مجلس تعزیه را بر روی صحنه نمایش (تئاتر) آورد. در ۱۳۵۵ش، «مجمع بین المللی تعزیه»، با شرکت و سخنرانیِ بسیاری از صاحب نظران و تعزیه شناسان ایرانی و خارجی در شیراز برگزار شد و در آن مجمع، تعزیه هایی نیز به اجرا در آمد.

● تعزیه نامه (یا «مجلس»، «نسخه»، «شبیه نامه»، «نسخه تعزیه»):
صرف نظر از کتاب های تاریخ و مَقتَل، منظومه های حماسی – مذهبی درباره شهادت امام علی ، امام حسین و مصائب اهل بیت (علیهما السلام)، از مهم ترین منابع تعزیه نامه هاست. برخی از منظومه های مهم حماسی – مذهبی را می توان نسخه های زیر نا م برد:

۱) خاوران نامه از ابن حسم قهستانی خوسفی که سرودن آن در ۸۳۰ خاتمه یافت است،
۲) حمله حیدری سروده میرزا محمد رفیع خان باذل مشهدی (متوفی ۱۱۲۴)،
۳) سروده های مذهبی محتشم کاشانی، وصال شیرازی شمس الدین محمدکاتبی.

ظاهراً مهم ترین منبع تعزیه نامه ها کتاب منثور روضة الشهداء نوشته کمال واعظ کاشفی سبزواری (متوفی ۹۱۰) است، زیرا مطالب برخی از تعزیه نامه ها شباهت های فراوانی با مطالب این کتاب دارد.  تعزیه نویس ها در آغازِ کار اشعار تعزیه را در "بیاض " می نوشتند. هر دفتر شامل یک یا چند "مجلس" تعزیه بود. تعزیه خوانان معمولاً به تناسب ایام برای هر روز موضوع و مجلس ویژه ای داشتند. در بعضی نقاط، برای امامزاده های محلی نیز مجالس تعزیه نوشته و اجرا می شده است. تعزیه گردانان برای اجرای تعزیه، متن هر یک از تعزیه خوانان را در نسخه ای جداگانه می نوشتند. این نسخه ها را " فرد " نیز گفته اند. در نسخه های تعزیه، گاه شیوه گفتگو و نحوه ورود و خروج تعزیه خوانان به میدان تعزیه مشخص شده است.

کاتبان تعزیه نامه ها معمولاً نسخه ها را با التماس دعا و طلب فاتحه از تعزیه خوان به پایان می رساندند. گاه تعزیه نویس نام خود را بعد از عباراتی چون " سگ درگاه سیدالشهدا (علیه السلام) "، "کلب آستان علی(علیه السلام)"، "کاتب الحروف"، "حَرَّرَهُ..." و "رَقَمَ…" می نوشت. تعزیه نامه ها منظوم بوده و اشعار آن ها در انواع قالب های شعری و بیشتر وزن های عروضی و به ندرت بحر طویل، سروده شده اند. در آغاز، زبان این متون گاه عامیانه و محاوره ای بود، اما به تدریج ارزش های ادبی یافت. تعزیه نامه ها منظوم بوده و اشعار آن ها در انواع قالب های شعری و بیشتر وزن های عروضی و به ندرت بحر طویل، سروده شده اند. در آغاز، زبان این متون گاه عامیانه و محاوره ای بود، اما به تدریج ارزش های ادبی یافت. برخی احتمال داده اند که "جُنگ شهادت" قدیمی ترین تعزیه نامه تاریخ دار است. اگر تاریخ مکتوب برخی از نسخ تعزیه نامه ها قابل اعتماد باشد، می توان گفت که یکی از کهن ترین نمونه های آن ها در ۱۱۳۳ نوشته شده است.

● تعزیه و موسیقی:
 چون شیوه بیان حوادث در تعزیه مبتنی بر آواز بود، معمولاً تعزیه خوانان با مقام ها و گوشه های موسیقی ایرانی آشنایی داشتند. از این رو تعزیه را یکی از مهم ترین عوامل حفظ بخشی از نغمات موسیقی ایرانی دانسته اند. در هر تعزیه ممکن بود اشعار در گوشه ها و دستگاه های متعددی خوانده شود، البته در سؤال و جواب ها لازم بود که تناسب مقام ها رعایت شود. ارتباط میان تعزیه و موسیقی تنها از طریق آواز نبوده است، بلکه سازهای موسیقی نیز در مجالس تعزیه به کار می رفت، چنان که گاه پیش از آغاز تعزیه و به جای " پیش خوانی " با نواختن برخی سازها، مانند شیپور، طبل، دُهُل، کَرنا، سُرنا، نی لبک، نی، قره نی، نقاره و سِنج، تماشاگران را برای شنیدن و دیدن تعزیه آماده می کردند.

در صحنه های فاقد گفتگو، مثل صحنه های مسافرت یا نبرد یا در وقفه های میان جریان نمایش (آکسیون ها)، نیز از ساز استفاده می شد. در تعزیه معمولاً هر یک از سازها کاربرد خاصی داشتند، مثلاً هنگام ورود اشخاص و شروع جنگ ها طبل می زدند و هنگام وقوع صحنه های حزن آلود شیپور و قره نی می نواختند.

موسیقی تعزیه موجب حفظ و تداوم بسیاری از نغمه ها و قطعات موسیقی سازی و آوازی ایران شد و از سوی دیگر، این موسیقی را در مراتب مختلف تحت تأثیر عمیق موسیقی تعزیه وجود دارد. 

● غم نامه ی تعزیه:
اگر تعزیه غمنامه باشد، این است غمنامه تعزیه، که به سیر عامیانه و مذهبی خود برگشت. در دوران «محمدرضاشاه» نیز اگر چه تعزیه باز به میان شهرهای بزرگ بازگشت، ولی هرگز نتوانست جایگاه از دست رفته خود را بازیابد. «تکیه دولت» در پی بازیهای سیاسی، ویران شده بود و مردم گرفتار سرگرمی های تازه و پرهیاهو شدند و دیگر تعزیه را از یاد بردند و اگرچه پس از پیروزی انقلاب اسلامی ، اندکی تلاش برای اجرای این نمایش ها، در گوشه و کنار شهر به چشم می خورد اما هرگز تعزیه به جایگاه بلند و شکوهمند گذشته خود باز نگشت. تعزیه خوان ها ، یک به یک در تنهایی و فراموش شدگی و از همه مهم تر فقر شدید مالی، دار فانی را وداع می گویند و تنها خاطره ای از گذشته ها ی تاریخی این هنر اصیل و روحانی آن درذهن ها باقی می گذارند. زیرا که به گفته معین البکاء تعزیه ایران، مرحوم هاشم فیاض : « این حقیقت تلخی است که خارجی ها بیشتر به تعزیه ما اهمیت می دهند. در این جا گویی تعزیه خوانان دشمن دارند. تعدادی می خواهند این هنر بومی را از بین ببرند و کوچکترین غفلتی باعث از دست رفتن آن خواهد شد».

برگرفته از (با اندکی‌ تغییر): www.aftab.ir

گذری بر تاریخچه ی پیدایش تعزیه در ایران

ایران سرزمین فرهنگ های گونه گون، سرزمین همزیستی فرهنگ ها، سرزمین کثرت و وحدت است . ایران به لحاظ گستردگی قلمرو و قرار گرفتن در موقعیت جغرافیایی خاص دچار گستردگی و پراکندگی فرهنگی و در نتیجه برخورد این فرهنگ ها دارای فرهنگی پویا، رو به گسترش و در مسیر تحول بوده است. صرف نظر از تغییراتی که به دلیل ظهور و سقوط حکومت های گوناگون و بروز جنگ های مختلف در فرهنگ مردم ایران به وجود آمد، ایران و ایرانی همواره دارای جایگاه خاصی در عرصه جهانی بوده است. تعدد عناصر فرهنگی در ایران فرصت مناسبی را در اختیار پژوهشگران می گذارد تا در این میدان تحقیق به وسعت ایران زمین به بررسی ابعاد مختلف این عناصر و سیر تحول و تغییرات آن بپردازند. یکی از این عناصر ارزشمند فرهنگی تعزیه و شبیه خوانی است که طی سالیان جایگاه خود را در فرهنگ ایرانیان حفظ کرده است. تعزیه (یا شبیه خوانی)، نوعی نمایش مذهبی و سنّتی ایرانی شیعی، عمدتاً درباره شهادت امام علی و امام حسین (ع) و مصائب اهل بیت است. واژه تعزیه/ تعزیت در اصل به معنای توصیه به صبر کردن، تسلّی دادن و پرسش از بازماندگانِ درگذشتگان و در برخی مناطق ایران مثلاً در خراسان به معنای «مجلس ترحیم» است. در میان شیعیان غیر ایرانی (در عراق و شبه قاره هند) لفظ تعزیه با وجود ارتباط با شهادت حضرت علی (ع) و یا مصائب شهدای کربلا به معنای «شبیه خوانی» به کار نمی رود ، بلکه آنان تعزیه را به مراسمی نمادین اطلاق می کنند که در آن دسته های عزاداری در طول مراسم، شبیه ضریح یا تابوت ائمه (علیه السلام) را بر دوش می کشند و هم در پایان روز عاشورا ، اربعین و... آن را به خاک می سپارند.

«آنه ماری شیمل» در کتاب خود دراین باره می نویسد: در قرن سیزدهم/ نوزدهم در قلمرو سلطنت اَوَده در لکهنوی هند، تعزیه به منزله یکی از تماشایی ترین نمایش ها، در حضور سلاطین برگزار می شد.  به نوشته این کتاب: در ناحیه کارائیب، مثلاً در «جزیره ترینیداد» نیز تعزیه به مراسمی نمادین اطلاق می شود که به آن «تَجَه» می گویند. این قبیل مراسم نمادین در نواحی دیگر جهان، از جمله در اندونزی نیز با عنوان «تابوت» برگزار می شود.

برخی محققان، پیشینه تغزیه را به آیین هایی چون مصائب میترا، سوگ سیاوش، و یادگار زریران باز می گردانند و برخی پدید آمدن آن را متأثر از عناصر اساطیری بین النهرین و آناتولی و مصر، و کسانی نیز مصائب مسیح و دیگر افسانه های تاریخی در فرهنگ های هند و اروپایی و سامی را در پیدایی آن مؤثر دانسته اند. اما در هر حال از برپایی مجالس تعزیه به معنای امروزین آن تا پیش از پایان دوره صفویه اطمینان نداریم؛ تنها نکته آشکار این است که از زمان تسلط عرب ها بر ایران، ایرانیان همیشه فرصتی می جستند تا خود را از آن سلطه رها کنند. پیدایش نهضت های مقاومت و فرقه های ایرانی که دشمنان دستگاه مرکزی قلمروی عربی اموی و بعدها عباسی بودند، از نتیجه های این کوشش بود. یکی از این مخالفت ها موضوع غصب خلافت توسط افرادی بود که از خاندان پیامبر (ص) نبودند. ایرانیان در برابر این خلفا، از افراد خاندان پیامبر(ص) و فرزندانشان حمایت کرده و باعث رشد و رونق همه ساله مجالس تعزیه و دسته های عزاداری در کشور شدند. اگر چه که بدیهی است تعزیه به معنای نمایشی امروزه آن طی زمان و به تدریح بر پایه پذیرش شرایط و مردمان به وجود آمده است و نه یک شبه و به امر و دستور یک نفر.
به این شکل که ابتدا تنها دسته هایی به کندی از برابر تماشاگران می گذشتند و با سینه زدن و زنجیر زدن و کوبیدن سنج و نظایر آن و حمل نشانه ها و علم هایی که بی شباهت به افزارهای جنگی نبود و نیز هم آوازی  و همسرایی در خواندن نوحه،  ماجرای کربلا و شهادت امام حسین (ع)  و گاهی نیز امام علی (ع) را به مردم یادآوری می کردند. در مرحله بعدی آوازهای دسته جمعی کمتر شد و نشانه ها بیشتر و یکی دو واقعه خوان نیز به آنان اضافه شدند که واقعه را برای تماشاگران نقل کرده و سنج و طبل و نوحه آن ها را همراهی می کرده است. چندی بعد به جای نقالان، شبیه چند تن از شهدا را به مردم نشان دادند که با شبیه سازی و نشانه های نزدیک به واقعیت می آمدند و مصائب خود را شرح می دادند. مرحله بعد گفت و شنید شبیه ها بود با هم و بعد پیدایش بازیگران.

تاورنیه – tavernier – یکی از مراحل تحول را در یادداشت هایش نشان داده است: 
« در محرم ۱۰۴۶ خورشیدی در حضور شاه صفوی دوم در اصفهان شاهد مراسمی بوده است که پنج ساعت پیش از ظهر آغاز شده و تا ظهر ادامه داشته است. گفته او با مدرکی درشبیه سازی تمام می شود: در بعضی از این عماری ها طفل هایی شبیه نعش خوابیده بودند و آن هایی که دور عماری را احاطه کرده بودند گریه و نوحه و زاری می کردند. این طفلان شبیه دو طفل امام حسین (ع) هستند که بعد از شهادت امام، خلیفه بغداد آنها را گرفت و به قتل رسانید».

اوج تکامل تعزیه در دوره ناصرالدین شاه (۱۲۶۴ ۱۳۱۳) بود. چرا که به تعزیه علاقه فراوانی داشت. تکیه دولت، که به دستور ناصرالدین شاه ساخته شد، در ترویج تعزیه بسیار مؤثر بود. تعزیه خوانانِ آن جا که در حقیقت تعزیه خوانِ دولتی بودند زیر نظر "مُعین البُکا" در برابر شاه و درباریان تعزیه می خواندند. صرف نظر از تعزیه هایی که موضوع و محتوای آن ها به زنان مربوط می شد مثل مجلس بی بی شهربانو، در دوره قاجار مجالس تعزیه زنانه نیز برپا می شد. که همه تعزیه خوانان و تماشاگران، زن بودند. تعزیه زنان، به سبب تنگناهای عرفی، گسترش نیافت و به منازل ثروتمندان و شاهزادگان محدود شد.

تعزیه های درباری در زمان قاجاریان، به ویژه در دوره ناصرالدین شاه، از یک سو شاه را سرگرم می کرد و از سوی دیگر سبب عوام فریبی و دین دار نمایی او می شد و شاید به همین دلیل است که از دیدگاه تاریخی شکوفایی تعزیه در این دوران تنها مرهون توجه شاه و اشراف به تعزیه نبوده است، بلکه بیشتر مدیون وجود تعزیه گردانهایی است که با ابتکار و خلاقیت خود لباس تازه ای را به قامت تعزیه دوختند؛ بدون آنکه در اصول آن تغییری ایجاد کنند. «خواجه حسینعلی خان» معاصر «فتحعلی شاه» و «محمد شاه»، «میرزا محمد تقی» تعزیه گردان دوران «محمد شاه» و «ناصرالدین شاه» و پسرش «میرزا باقر» ملقب به «معین البکا» و فرزند «معین البکا»، «ناظم البکا» از تعزیه گردانانی بودند که در این دوره معروف بودند.

در این میان «میرزا محمد تقی» تعزیه گردان، رکود و یکنواختی را که تعزیه با آن مواجه شده بود، از آن گرفت و به آن جنبه ای از تفنن و نمایش بخشید. پسرش «معین البکا» در ادامه راه پدر، سطح اجرایی تعزیه را بالا برد و تعزیه جدیدی را پی ریزی کرد. او به همراه پسرش دسته های بزرگ تعزیه را با اقتدار رهبری می کردند و با اشارات و حرکات خود بر همه عوامل اجرایی صحنه تسلط داشتند. براساس مدارک موجود معلوم است که در دهه اول ما ه های محرم عهد ناصرالدین شاه تقریبا سیصد مجلس « شبیه خوانی » در نمایش خانه های موقت و دائم یعنی تکیه ها و حسینیه ها برپا می شد. اما اوضاع به همین ترتیب باقی نماند.

با افول سلطنت قاجار و روی کار آمدن «رضاخان میرپنج» (۱۳۰۴ ۱۳۲۰ش) ، به ویژه در دهه دوم سلطنتش، دوران شکوفایی تعزیه هم به سر آمد. سوگواری های ماه محرّم محدود شد و ممنوعیت های متعددی به وجود آمد و به تدریج برگزاری رسمی مجالس تعزیه متوقف شد، اما اجرای آن در روستاها کمابیش ادامه یافت. رضاخان به دلایل سیاسی و شاید کینه ای که به سنت های مذهبی ایران داشت، برگزاری تعزیه و هر نوع مراسم مذهبی را در ایران ممنوع اعلام کرد تا تعزیه از تکیه دولت و دیگر حسینیه ها و نمایشخانه هایی با آن عظمت و شکوه به پهنه روستاها و شهرهای کوچک رانده شود .
در دوره پهلوی دوم (۱۳۲۰ ۱۳۵۷ش)، پرویز صیاد از ۱۳۳۸ش تا ۱۳۴۹ش چند مجلس تعزیه را بر روی صحنه نمایش (تئاتر) آورد. در ۱۳۵۵ش، «مجمع بین المللی تعزیه»، با شرکت و سخنرانیِ بسیاری از صاحب نظران و تعزیه شناسان ایرانی و خارجی در شیراز برگزار شد و در آن مجمع، تعزیه هایی نیز به اجرا در آمد.

● تعزیه نامه (یا «مجلس»، «نسخه»، «شبیه نامه»، «نسخه تعزیه»):
صرف نظر از کتاب های تاریخ و مَقتَل، منظومه های حماسی – مذهبی درباره شهادت امام علی ، امام حسین و مصائب اهل بیت (علیهما السلام)، از مهم ترین منابع تعزیه نامه هاست. برخی از منظومه های مهم حماسی – مذهبی را می توان نسخه های زیر نا م برد:

۱) خاوران نامه از ابن حسم قهستانی خوسفی که سرودن آن در ۸۳۰ خاتمه یافت است،
۲) حمله حیدری سروده میرزا محمد رفیع خان باذل مشهدی (متوفی ۱۱۲۴)،
۳) سروده های مذهبی محتشم کاشانی، وصال شیرازی شمس الدین محمدکاتبی.

ظاهراً مهم ترین منبع تعزیه نامه ها کتاب منثور روضة الشهداء نوشته کمال واعظ کاشفی سبزواری (متوفی ۹۱۰) است، زیرا مطالب برخی از تعزیه نامه ها شباهت های فراوانی با مطالب این کتاب دارد.  تعزیه نویس ها در آغازِ کار اشعار تعزیه را در "بیاض " می نوشتند. هر دفتر شامل یک یا چند "مجلس" تعزیه بود. تعزیه خوانان معمولاً به تناسب ایام برای هر روز موضوع و مجلس ویژه ای داشتند. در بعضی نقاط، برای امامزاده های محلی نیز مجالس تعزیه نوشته و اجرا می شده است. تعزیه گردانان برای اجرای تعزیه، متن هر یک از تعزیه خوانان را در نسخه ای جداگانه می نوشتند. این نسخه ها را " فرد " نیز گفته اند. در نسخه های تعزیه، گاه شیوه گفتگو و نحوه ورود و خروج تعزیه خوانان به میدان تعزیه مشخص شده است.

کاتبان تعزیه نامه ها معمولاً نسخه ها را با التماس دعا و طلب فاتحه از تعزیه خوان به پایان می رساندند. گاه تعزیه نویس نام خود را بعد از عباراتی چون " سگ درگاه سیدالشهدا (علیه السلام) "، "کلب آستان علی(علیه السلام)"، "کاتب الحروف"، "حَرَّرَهُ..." و "رَقَمَ…" می نوشت. تعزیه نامه ها منظوم بوده و اشعار آن ها در انواع قالب های شعری و بیشتر وزن های عروضی و به ندرت بحر طویل، سروده شده اند. در آغاز، زبان این متون گاه عامیانه و محاوره ای بود، اما به تدریج ارزش های ادبی یافت. تعزیه نامه ها منظوم بوده و اشعار آن ها در انواع قالب های شعری و بیشتر وزن های عروضی و به ندرت بحر طویل، سروده شده اند. در آغاز، زبان این متون گاه عامیانه و محاوره ای بود، اما به تدریج ارزش های ادبی یافت. برخی احتمال داده اند که "جُنگ شهادت" قدیمی ترین تعزیه نامه تاریخ دار است. اگر تاریخ مکتوب برخی از نسخ تعزیه نامه ها قابل اعتماد باشد، می توان گفت که یکی از کهن ترین نمونه های آن ها در ۱۱۳۳ نوشته شده است.

● تعزیه و موسیقی:
 چون شیوه بیان حوادث در تعزیه مبتنی بر آواز بود، معمولاً تعزیه خوانان با مقام ها و گوشه های موسیقی ایرانی آشنایی داشتند. از این رو تعزیه را یکی از مهم ترین عوامل حفظ بخشی از نغمات موسیقی ایرانی دانسته اند. در هر تعزیه ممکن بود اشعار در گوشه ها و دستگاه های متعددی خوانده شود، البته در سؤال و جواب ها لازم بود که تناسب مقام ها رعایت شود. ارتباط میان تعزیه و موسیقی تنها از طریق آواز نبوده است، بلکه سازهای موسیقی نیز در مجالس تعزیه به کار می رفت، چنان که گاه پیش از آغاز تعزیه و به جای " پیش خوانی " با نواختن برخی سازها، مانند شیپور، طبل، دُهُل، کَرنا، سُرنا، نی لبک، نی، قره نی، نقاره و سِنج، تماشاگران را برای شنیدن و دیدن تعزیه آماده می کردند.

در صحنه های فاقد گفتگو، مثل صحنه های مسافرت یا نبرد یا در وقفه های میان جریان نمایش (آکسیون ها)، نیز از ساز استفاده می شد. در تعزیه معمولاً هر یک از سازها کاربرد خاصی داشتند، مثلاً هنگام ورود اشخاص و شروع جنگ ها طبل می زدند و هنگام وقوع صحنه های حزن آلود شیپور و قره نی می نواختند.

موسیقی تعزیه موجب حفظ و تداوم بسیاری از نغمه ها و قطعات موسیقی سازی و آوازی ایران شد و از سوی دیگر، این موسیقی را در مراتب مختلف تحت تأثیر عمیق موسیقی تعزیه وجود دارد. 

● غم نامه ی تعزیه:
اگر تعزیه غمنامه باشد، این است غمنامه تعزیه، که به سیر عامیانه و مذهبی خود برگشت. در دوران «محمدرضاشاه» نیز اگر چه تعزیه باز به میان شهرهای بزرگ بازگشت، ولی هرگز نتوانست جایگاه از دست رفته خود را بازیابد. «تکیه دولت» در پی بازیهای سیاسی، ویران شده بود و مردم گرفتار سرگرمی های تازه و پرهیاهو شدند و دیگر تعزیه را از یاد بردند و اگرچه پس از پیروزی انقلاب اسلامی ، اندکی تلاش برای اجرای این نمایش ها، در گوشه و کنار شهر به چشم می خورد اما هرگز تعزیه به جایگاه بلند و شکوهمند گذشته خود باز نگشت. تعزیه خوان ها ، یک به یک در تنهایی و فراموش شدگی و از همه مهم تر فقر شدید مالی، دار فانی را وداع می گویند و تنها خاطره ای از گذشته ها ی تاریخی این هنر اصیل و روحانی آن درذهن ها باقی می گذارند. زیرا که به گفته معین البکاء تعزیه ایران، مرحوم هاشم فیاض : « این حقیقت تلخی است که خارجی ها بیشتر به تعزیه ما اهمیت می دهند. در این جا گویی تعزیه خوانان دشمن دارند. تعدادی می خواهند این هنر بومی را از بین ببرند و کوچکترین غفلتی باعث از دست رفتن آن خواهد شد».

برگرفته از (با اندکی‌ تغییر): www.aftab.ir

۱۳۸۹ آذر ۲۴, چهارشنبه

داریوش | Dâryuš | Dariush | Дарьюш

داریوش با نام کامل داریوش اقبالی (زاده ی ۱۵ بهمن ۱۳۲۹ در تهران)، خواننده، بازیگر و فعال اجتماعی ایرانی است. داریوش در ۱۵ بهمن سال ۱۳۲۹ خورشیدی در میانه به دنیا آمد. پدرش محمود اقبالی، از ملاکان آذربایجان( شهرستان میانه ) بود. داریوش دوران کودکی را در تهران گذراند. اولین بار در ۹ سالگی در جشنی در مدرسه شهرآرابه روی صحنه رفت. دوران دبیرستان را در دبیرستان‌هایی همچون دبیرستان فارابی،دبیرستان کرج، دبیرستان رازی دبیرستانی در سنندج، و دبیرستان آزادگان تهران پارس‌گذراند و در مراسم‌ هنری به اجرای برنامه‌های هنری می‌پرداخت. در ۱۳۴۹ با حسن خیاط‌باشی آشنا می‌شود و همین ورودرسمی او به موسیقی حرفه‌ای است. در همین سال او با ترانهٔ به من نگو دوست دارم به شهرت می‌رسد. لازم به توضیح است که اولین نرانه مستقل او ترانه نبسته پیمان بوده است از علی گزرسز (رها) آهنگ از داریوش اقبالی. اریوش در روز ششم شهریور ماه ۱۳۵۳ توسط سازمان امنیت شاهنشاهی دستگیر و مدت ۹ ماه در زندان میماند، در همان روز روزنامه اطلاعات عکسی ازاو به چاپ میرساند که پلیس مدعی شده بود که او را به جرم مصرف ونگهداری ی مواد مخدردستگیر کرده است که آن مطلب دروغ محض بود و ساواک او را به خاطر اجرای ترانه‌های سیاسی اش مثل بوی کندم. جنگل ، پریاو رهایی به زندان انداخته بود. با سر کار آمدن جمهوری اسلامی، داریوش نیز ماننداکثر خوانندگان پاپ ایرانی آن زمان، از کشور خارج شد و به انگلستان و به شهر برموس نقل مکان کرد و پس از دوسال اقامت در آنجا به دعوت احمدمحمودعازم آمریکا شد. داریوش در آلبوم دنیای این روزای من ترانه ای به نام قیصر خواند که به بهروز وثوقی تقدیم کرد.
بر گرفته از:  http://fa.wikipedia.org

نام ترانه: دنیای این روزای من      تایپ متن: آرشام آریامنش               مترجم: -
آوازه خوان: داریوش                 ویراستار: آرشام آریامنش               فرستنده: آرشام آریامنش

دنیای این روزای من، هم قد تن پوشم شده
اینقدر دورم از تو که، دنیا فراموشم شده
دنیای این روزای من، درگیر تنهایی شده
تنها مدارا می کنیم، دنیا عجب جایی شده
هرشب تو رویای خودم، آغوشتو تن می کنم
آینده ی این خونه رو، با شمع روشن می کنم
هرشب تو رویای خودم، آغوشتو تن می کنم،
آینده ی این خونه رو، با شمع روشن می کنم
در حسرت فردای تو، تقویمم و پر می کنم
هر روز این تنهایی رو فردا تصور می کنم
هم سنگ این روزای من، حتی شبم تاریک نیست

اینجا بجز دوری تو، چیزی به من نزدیک نیست
هرشب تو رویای خودم آغوشتو تن می کنم،
آینده ی این خونه رو با شمع روشن می کنم
هر شب تو رویای خودم آغوشتو تن می کنم،
آینده ی این خونه رو با شمع روشن می کنم
دنیای این روزای من، هم قد تن پوشم شده،
اینقدر دورم از تو که دنیا فراموشم شده
دنیای این روزای من، درگیر تنهایی شده
تنها مدارا می کنیم، دنیا عجب جایی شده...
Nâme tarâne: Talangor                        Âvâze xân: Dâryuš
Tâype matn: Âršâm                              Virâstâr: Âršâm
Ferestande: Âršâm                               Motarjem: -

Song's Name:
Singer:Dariush
Sender: Arsham Ariamanesh
Text Typing: Arsham Ariamanesh
Editor: -
Translation from Persian:



Название песни: Мир этих моих дней
Певица: Дарьюш
Отправитель: Аршам Арияманеш
Набор текста: Шпак П.Б.
Редактор: Томашевская Ю.Н.
Перевод с персидского языка: 

Мир этих моих дней, стал тесен для меня
Я так далеко от тебя, что мир забыт для меня
Мир этих моих дней, поглощен одиночеством
Каждую ночь, мечтая о тебе, я одеваюсь в объятия твои
Будущее этого дома свечой своей освещаю
Печалью завтрашней твоей, я календарь свой заполняю
И каждый день все те же картины одиночества себе на завтра представляю я
И тяжесть дней моих с чернотою ночи не сравнится
Здесь кроме твоего далеко, нет ничего что было бы так близко

Download

_________________________________________________________

See also | Смотрите ещё | همچنین ببینید

Вольный перевод: Томашевская Ю.Н. 
Набор текста: Томашевская Ю.Н.

Мир дней моих стал тесен для меня,
Так далеко я от тебя, что мир забыт весь навсегда!
Мир дней моих сплошь одиночеством покрыт,
Ночь каждую, я о тебе мечтая
В объятия твои себя сам одеваю.
И дома этого грядущее,
Свечой своей я освещаю.
Печалью завтрашней идущею,
Свой календарь я заполняю!
День каждый я, картиной одиночества,
Сам для себя пишу пророчества.
И разве бремя дней моих сравнится,
С той глухотою ночи, что не снится?
Все для меня здесь чуждо и жестоко,
Все, кроме твоего далеко!

داریوش | Dâryuš | Dariush | Дарьюш

داریوش با نام کامل داریوش اقبالی (زاده ی ۱۵ بهمن ۱۳۲۹ در تهران)، خواننده، بازیگر و فعال اجتماعی ایرانی است. داریوش در ۱۵ بهمن سال ۱۳۲۹ خورشیدی در میانه به دنیا آمد. پدرش محمود اقبالی، از ملاکان آذربایجان( شهرستان میانه ) بود. داریوش دوران کودکی را در تهران گذراند. اولین بار در ۹ سالگی در جشنی در مدرسه شهرآرابه روی صحنه رفت. دوران دبیرستان را در دبیرستان‌هایی همچون دبیرستان فارابی،دبیرستان کرج، دبیرستان رازی دبیرستانی در سنندج، و دبیرستان آزادگان تهران پارس‌گذراند و در مراسم‌ هنری به اجرای برنامه‌های هنری می‌پرداخت. در ۱۳۴۹ با حسن خیاط‌باشی آشنا می‌شود و همین ورودرسمی او به موسیقی حرفه‌ای است. در همین سال او با ترانهٔ به من نگو دوست دارم به شهرت می‌رسد. لازم به توضیح است که اولین نرانه مستقل او ترانه نبسته پیمان بوده است از علی گزرسز (رها) آهنگ از داریوش اقبالی. اریوش در روز ششم شهریور ماه ۱۳۵۳ توسط سازمان امنیت شاهنشاهی دستگیر و مدت ۹ ماه در زندان میماند، در همان روز روزنامه اطلاعات عکسی ازاو به چاپ میرساند که پلیس مدعی شده بود که او را به جرم مصرف ونگهداری ی مواد مخدردستگیر کرده است که آن مطلب دروغ محض بود و ساواک او را به خاطر اجرای ترانه‌های سیاسی اش مثل بوی کندم. جنگل ، پریاو رهایی به زندان انداخته بود. با سر کار آمدن جمهوری اسلامی، داریوش نیز ماننداکثر خوانندگان پاپ ایرانی آن زمان، از کشور خارج شد و به انگلستان و به شهر برموس نقل مکان کرد و پس از دوسال اقامت در آنجا به دعوت احمدمحمودعازم آمریکا شد. داریوش در آلبوم دنیای این روزای من ترانه ای به نام قیصر خواند که به بهروز وثوقی تقدیم کرد.
بر گرفته از:  http://fa.wikipedia.org

نام ترانه: دنیای این روزای من      تایپ متن: آرشام آریامنش               مترجم: -
آوازه خوان: داریوش                 ویراستار: آرشام آریامنش               فرستنده: آرشام آریامنش

دنیای این روزای من، هم قد تن پوشم شده
اینقدر دورم از تو که، دنیا فراموشم شده
دنیای این روزای من، درگیر تنهایی شده
تنها مدارا می کنیم، دنیا عجب جایی شده
هرشب تو رویای خودم، آغوشتو تن می کنم
آینده ی این خونه رو، با شمع روشن می کنم
هرشب تو رویای خودم، آغوشتو تن می کنم،
آینده ی این خونه رو، با شمع روشن می کنم
در حسرت فردای تو، تقویمم و پر می کنم
هر روز این تنهایی رو فردا تصور می کنم
هم سنگ این روزای من، حتی شبم تاریک نیست

اینجا بجز دوری تو، چیزی به من نزدیک نیست
هرشب تو رویای خودم آغوشتو تن می کنم،
آینده ی این خونه رو با شمع روشن می کنم
هر شب تو رویای خودم آغوشتو تن می کنم،
آینده ی این خونه رو با شمع روشن می کنم
دنیای این روزای من، هم قد تن پوشم شده،
اینقدر دورم از تو که دنیا فراموشم شده
دنیای این روزای من، درگیر تنهایی شده
تنها مدارا می کنیم، دنیا عجب جایی شده...
Nâme tarâne: Talangor                        Âvâze xân: Dâryuš
Tâype matn: Âršâm                              Virâstâr: Âršâm
Ferestande: Âršâm                               Motarjem: -

Song's Name:
Singer:Dariush
Sender: Arsham Ariamanesh
Text Typing: Arsham Ariamanesh
Editor: -
Translation from Persian:



Название песни: Мир этих моих дней
Певица: Дарьюш
Отправитель: Аршам Арияманеш
Набор текста: Шпак П.Б.
Редактор: Томашевская Ю.Н.
Перевод с персидского языка: 

Мир этих моих дней, стал тесен для меня
Я так далеко от тебя, что мир забыт для меня
Мир этих моих дней, поглощен одиночеством
Каждую ночь, мечтая о тебе, я одеваюсь в объятия твои
Будущее этого дома свечой своей освещаю
Печалью завтрашней твоей, я календарь свой заполняю
И каждый день все те же картины одиночества себе на завтра представляю я
И тяжесть дней моих с чернотою ночи не сравнится
Здесь кроме твоего далеко, нет ничего что было бы так близко

Download

_________________________________________________________

See also | Смотрите ещё | همچنین ببینید

Вольный перевод: Томашевская Ю.Н. 
Набор текста: Томашевская Ю.Н.

Мир дней моих стал тесен для меня,
Так далеко я от тебя, что мир забыт весь навсегда!
Мир дней моих сплошь одиночеством покрыт,
Ночь каждую, я о тебе мечтая
В объятия твои себя сам одеваю.
И дома этого грядущее,
Свечой своей я освещаю.
Печалью завтрашней идущею,
Свой календарь я заполняю!
День каждый я, картиной одиночества,
Сам для себя пишу пророчества.
И разве бремя дней моих сравнится,
С той глухотою ночи, что не снится?
Все для меня здесь чуждо и жестоко,
Все, кроме твоего далеко!

۱۳۸۹ آذر ۲۳, سه‌شنبه

تخت جمشید | Persepolis | Персеполис

پرسپولیس نام فیلمی انیمیشن، محصول سال ۲۰۰۷ کشور فرانسه، به کارگردانی مرجان ساتراپی و ونسان پارونو است که بر اساس داستان مصور پرسپولیس ساخته شده است. این فیلم جایزه هیات داوران جشنواره بین‌المللی فیلم کن در سال ۲۰۰۷ میلادی را به خود اختصاص داد. پرسپولیس به خاطرات مرجان ساتراپی در ایران تا قبل از اینکه به کشور فرانسه مهاجرت کند مربوط می‌شود. معاونت سینمایی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی طی نامه‌ای به رایزن فرهنگی دولت فرانسه در ایران، اعتراض رسمی جمهوری اسلامی ایران را به نمایش فیلم پرسپولیس در جشنواره فیلم کن اعلام کرد. گفتنی است که مسئول بنیاد سینمایی فارابی که مسئولیت حمایت از سینمای ایران را عهده دارد، فیلم پرسپولیس را فیلمی «ضدایرانی» خواند. دلیل «ضدایرانی» خوانده شدن فیلم پرسپولیس توسط نهادهای رسمی نظام جمهوری اسلامی ایران، این است که به باور ایشان، فیلم در قالب سیاه و سفید سعی کرده تا واقعه انقلاب ۵۷ را رویدادی تلخ و سیاه در تاریخ معاصر ایران معرفی کند که بر اثر آن، مردم ایران به مردمی افسرده، دل شکسته و چند شخصیتی تبدیل شده و زنان ایرانی نیز مجبور به قبول پوشش «حجاب اجباری» شدند. مرجان ساتراپی با رد ادعای «ضدایرانی» بودن فیلم، پرسپولیس را فیلمی كاملا بیطرفانه خواند. و در مراسم اهدای جوایز جشنواره کن، جایزه خود را به «مردم ایران» تقدیم کرد.

Персеполис (фр. Persepolis) — французский полнометражный анимационный фильм по одноимённой автобиографической графической новелле французской писательницы иранского происхождения Маржан Сатрапи. Режиссёрами картины стали Маржан Сатрапи и Венсан Паронно. Во Франции фильм вышел в прокат 27 июня 2007 года«Персеполис» на IMDB и получил ряд наград, в том числе приз жюри Каннского фестиваля.

Сюжет фильма построен на воспоминаниях главной героини — иранской девочки Маржи. Трагическая история Ирана — шахский режим, Исламская революция, война с Ираком — показаны глазами девочки-подростка. Через несколько лет родители посылают Маржи за границу, в австрийскую школу. Испытав любовь и предательство, дружбу и вражду, Маржи вынуждена вернуться назад, в Иран. Но дома многое изменилось; режим исламской республики серьёзно ограничивает личную свободу Маржан — например, она, как и все иранки, вынуждена носить на голове платок. Неудачное замужество заканчивается разводом, и мультфильм заканчивается тем, что Маржан вновь уезжает из страны.

Власти Исламской республики Иран отрицательно восприняли появление фильма. Так, в посольство Франции от имени одной из правительственных организаций было направлено письмо с протестом против показа фильма, который, по мнению авторов письма, «представляет неправдоподобный взгляд на достижения и результаты великой Исламской революции». Вместе с тем, в феврале 2008 года мультфильм был показан в Тегеране ограниченной аудитории, при этом из него были изъяты шесть сцен, в основном сексуального содержания. Как отмечается, некоторые иранцы уже видели «Персеполис» на DVD-дисках, нелегально завезённых в страну.

Источник: http://wikipedia.org

تخت جمشید | Persepolis | Персеполис

پرسپولیس نام فیلمی انیمیشن، محصول سال ۲۰۰۷ کشور فرانسه، به کارگردانی مرجان ساتراپی و ونسان پارونو است که بر اساس داستان مصور پرسپولیس ساخته شده است. این فیلم جایزه هیات داوران جشنواره بین‌المللی فیلم کن در سال ۲۰۰۷ میلادی را به خود اختصاص داد. پرسپولیس به خاطرات مرجان ساتراپی در ایران تا قبل از اینکه به کشور فرانسه مهاجرت کند مربوط می‌شود. معاونت سینمایی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی طی نامه‌ای به رایزن فرهنگی دولت فرانسه در ایران، اعتراض رسمی جمهوری اسلامی ایران را به نمایش فیلم پرسپولیس در جشنواره فیلم کن اعلام کرد. گفتنی است که مسئول بنیاد سینمایی فارابی که مسئولیت حمایت از سینمای ایران را عهده دارد، فیلم پرسپولیس را فیلمی «ضدایرانی» خواند. دلیل «ضدایرانی» خوانده شدن فیلم پرسپولیس توسط نهادهای رسمی نظام جمهوری اسلامی ایران، این است که به باور ایشان، فیلم در قالب سیاه و سفید سعی کرده تا واقعه انقلاب ۵۷ را رویدادی تلخ و سیاه در تاریخ معاصر ایران معرفی کند که بر اثر آن، مردم ایران به مردمی افسرده، دل شکسته و چند شخصیتی تبدیل شده و زنان ایرانی نیز مجبور به قبول پوشش «حجاب اجباری» شدند. مرجان ساتراپی با رد ادعای «ضدایرانی» بودن فیلم، پرسپولیس را فیلمی كاملا بیطرفانه خواند. و در مراسم اهدای جوایز جشنواره کن، جایزه خود را به «مردم ایران» تقدیم کرد.

Персеполис (фр. Persepolis) — французский полнометражный анимационный фильм по одноимённой автобиографической графической новелле французской писательницы иранского происхождения Маржан Сатрапи. Режиссёрами картины стали Маржан Сатрапи и Венсан Паронно. Во Франции фильм вышел в прокат 27 июня 2007 года«Персеполис» на IMDB и получил ряд наград, в том числе приз жюри Каннского фестиваля.

Сюжет фильма построен на воспоминаниях главной героини — иранской девочки Маржи. Трагическая история Ирана — шахский режим, Исламская революция, война с Ираком — показаны глазами девочки-подростка. Через несколько лет родители посылают Маржи за границу, в австрийскую школу. Испытав любовь и предательство, дружбу и вражду, Маржи вынуждена вернуться назад, в Иран. Но дома многое изменилось; режим исламской республики серьёзно ограничивает личную свободу Маржан — например, она, как и все иранки, вынуждена носить на голове платок. Неудачное замужество заканчивается разводом, и мультфильм заканчивается тем, что Маржан вновь уезжает из страны.

Власти Исламской республики Иран отрицательно восприняли появление фильма. Так, в посольство Франции от имени одной из правительственных организаций было направлено письмо с протестом против показа фильма, который, по мнению авторов письма, «представляет неправдоподобный взгляд на достижения и результаты великой Исламской революции». Вместе с тем, в феврале 2008 года мультфильм был показан в Тегеране ограниченной аудитории, при этом из него были изъяты шесть сцен, в основном сексуального содержания. Как отмечается, некоторые иранцы уже видели «Персеполис» на DVD-дисках, нелегально завезённых в страну.

Источник: http://wikipedia.org

۱۳۸۹ آذر ۱۳, شنبه

بنیامین | Benyâmin | Bnyamin | Беньямин

بنیامین بهادری خواننده ی ایرانی موسیقی پاپ ( متولد ۱۸ شهریور ۱۳۶۱ در تهران) است. وی تاکنون دو آلبوم به نامهای بنیامین ۸۵ و بنیامین ۸۸ عرضه کرده و چندین تک‌آهنگ نیز ارایه داده است. وی تاکنون در چندین کنسرت در ایران و خارج از ایران به اجرای زنده برنامه پرداخته است. بنیامین کنسرت‌های خود را در ابتدا برای کودکان استثنایی و کم‌توان ذهنی اجرا و سپس به نمایش عمومی می‌گذارد.

Benyamin Bahadori (Persian: بنيامين بهادرى) is an Iranian singer of Persian pop music with an jewish Family from Tehran, Iran. His 2006 album 85 was a commercial success within Iran and with the Iranian diaspora abroad His most famous songs include "Khatereha" (more commonly known as "Donya"), "Loknat" ("Stutter"), and "Adam Ahani" (more commonly known as "Halam Badeh"). In September 2006 Bahadori travelled to Sweden to have concerts in Tantolunden, Hornstull and Stockholm.Bahadori is also famous for his religion-themed compositions.

نام ترانه: لیلی در پاییز           تایپ متن: آرشام آریامنش               مترجم: -
آوازه خوان: بنیامین              ویراستار: آرشام آریامنش               فرستنده: آرشام آریامنش
مثل گریه توی پاییز ، مثل پاییز توی کوچه
مثل کوچه زیر بارون ، مثل بارون روی شیشه
تو خود عشقی ، خود عشق ، تو خود عشقی ، خود عشق

مثل اسمت روی قلبم ، مثل هدیه توی دستم
مثل اون حالی که داشتم ، وقتی هدیه رو می بستم
تو خود عشقی ، خود عشق ، تو خود عشقی ، خود عشق

مثل ماه

مثل ماه ، وقتی گریه ش می گیره
مثل گل ، وقتی از دسته تو می ره
مثل من ، که نمی آیی و می میره
مثل تو ، تو خود عشقی ، خود عشق
مثل ماه ، مثل تو
مثل اشک ، مثل من
مثل عشق مثل آه
آه ، تو خود عشقی ، خود عشق

مثل لیلی توی پاییز ، مثل مجنون زیر بارون
مثل بارون وقتی آروم ، آروم آروم می شه عاشق
تو خود عشقی ، خود عشق ، تو خود عشقی ، خود عشق

Nâme tarâne: Leyli dar pâiz                Âvâze xân: Benyâmin
Tâype matn: Âršâm                              Virâstâr: Âršâm
Ferestande: Âršâm                               Motarjem: -



Song's Name: Cera ba man
Singer: Omid
Sender: Arsham Ariamanesh
Text Typing: Arsham Ariamanesh
Editor: -
Translation from Persian: 


Название песни: Лейли осенью
Певиц: Беньямин
Отправитель: Аршам Арияманеш
Набор текста: Шпак П.Б.
Редактор: Томашевская Ю.Н.
Перевод с персидского языка: Шпак П.Б. и Аршам

Как слезы осенью, как осень в переулке
Как переулок под дождем, как дождь на стекле
Ты сама любовь, сама любовь, ты сама любовь, сама любовь
Как твое имя в моем сердце, как подарок в моих руках
Как то настроение, которое у меня было, когда готовил тебе подарок
Ты сама любовь, сама любовь, ты сама любовь, сама любовь

Как луна
Как луна, когда вот-вот заплачет
Как цветок, когда вот-вот уронишь
Как я когда ты не приходишь, умираю
Как ты, ты сама любовь, сама любовь
Как луна, как ты
Как слеза, как я
Как любовь, как вздох
Ах, ты сама любовь, сама любовь
Как Лейли осенью, как Маджнун (безумный) под дождем
Как дождь когда тихо, тихо, тихо влюбляется
Ты сама любовь, сама любовь, ты сама любовь, сама любовь


بنیامین | Benyâmin | Bnyamin | Беньямин

بنیامین بهادری خواننده ی ایرانی موسیقی پاپ ( متولد ۱۸ شهریور ۱۳۶۱ در تهران) است. وی تاکنون دو آلبوم به نامهای بنیامین ۸۵ و بنیامین ۸۸ عرضه کرده و چندین تک‌آهنگ نیز ارایه داده است. وی تاکنون در چندین کنسرت در ایران و خارج از ایران به اجرای زنده برنامه پرداخته است. بنیامین کنسرت‌های خود را در ابتدا برای کودکان استثنایی و کم‌توان ذهنی اجرا و سپس به نمایش عمومی می‌گذارد.

Benyamin Bahadori (Persian: بنيامين بهادرى) is an Iranian singer of Persian pop music with an jewish Family from Tehran, Iran. His 2006 album 85 was a commercial success within Iran and with the Iranian diaspora abroad His most famous songs include "Khatereha" (more commonly known as "Donya"), "Loknat" ("Stutter"), and "Adam Ahani" (more commonly known as "Halam Badeh"). In September 2006 Bahadori travelled to Sweden to have concerts in Tantolunden, Hornstull and Stockholm.Bahadori is also famous for his religion-themed compositions.

نام ترانه: لیلی در پاییز           تایپ متن: آرشام آریامنش               مترجم: -
آوازه خوان: بنیامین              ویراستار: آرشام آریامنش               فرستنده: آرشام آریامنش
مثل گریه توی پاییز ، مثل پاییز توی کوچه
مثل کوچه زیر بارون ، مثل بارون روی شیشه
تو خود عشقی ، خود عشق ، تو خود عشقی ، خود عشق

مثل اسمت روی قلبم ، مثل هدیه توی دستم
مثل اون حالی که داشتم ، وقتی هدیه رو می بستم
تو خود عشقی ، خود عشق ، تو خود عشقی ، خود عشق

مثل ماه

مثل ماه ، وقتی گریه ش می گیره
مثل گل ، وقتی از دسته تو می ره
مثل من ، که نمی آیی و می میره
مثل تو ، تو خود عشقی ، خود عشق
مثل ماه ، مثل تو
مثل اشک ، مثل من
مثل عشق مثل آه
آه ، تو خود عشقی ، خود عشق

مثل لیلی توی پاییز ، مثل مجنون زیر بارون
مثل بارون وقتی آروم ، آروم آروم می شه عاشق
تو خود عشقی ، خود عشق ، تو خود عشقی ، خود عشق

Nâme tarâne: Leyli dar pâiz                Âvâze xân: Benyâmin
Tâype matn: Âršâm                              Virâstâr: Âršâm
Ferestande: Âršâm                               Motarjem: -



Song's Name: Cera ba man
Singer: Omid
Sender: Arsham Ariamanesh
Text Typing: Arsham Ariamanesh
Editor: -
Translation from Persian: 


Название песни: Лейли осенью
Певиц: Беньямин
Отправитель: Аршам Арияманеш
Набор текста: Шпак П.Б.
Редактор: Томашевская Ю.Н.
Перевод с персидского языка: Шпак П.Б. и Аршам

Как слезы осенью, как осень в переулке
Как переулок под дождем, как дождь на стекле
Ты сама любовь, сама любовь, ты сама любовь, сама любовь
Как твое имя в моем сердце, как подарок в моих руках
Как то настроение, которое у меня было, когда готовил тебе подарок
Ты сама любовь, сама любовь, ты сама любовь, сама любовь

Как луна
Как луна, когда вот-вот заплачет
Как цветок, когда вот-вот уронишь
Как я когда ты не приходишь, умираю
Как ты, ты сама любовь, сама любовь
Как луна, как ты
Как слеза, как я
Как любовь, как вздох
Ах, ты сама любовь, сама любовь
Как Лейли осенью, как Маджнун (безумный) под дождем
Как дождь когда тихо, тихо, тихо влюбляется
Ты сама любовь, сама любовь, ты сама любовь, сама любовь


آگهی‌ برگزاری دوره ی آموزش زبان پارسی‌

همزمان با فرا رسیدن عید غدیر خم ، به اطلاع عموم هم وطنان عزیز و شهروندان محترم اوکراینی می رساند نخستین دوره سه ماهه آموزش زبان فارسی در پایه مبتدی سطح 1 در دو مقطع سنی :

الف) زیر 15 سال
ب) بالای 15 سال

و با شرایط اعلام شده ذیل از سوی مدرسه جمهوری اسلامی ایران در اوکراین از تاریخ سه شنبه 16 آذر ماه 1389 برابر با 7 دسامبر 2010 الی 16 اسفند ماه 1389 برابر با 7 مارس 2011  در روزهای سه شنبه و پنجشنبه از ساعت 15 الی 16:30 در محل مدرسه جمهوری اسلامی ایران در کی یف – خیابان نابرژنا لوگووایا  2B برگزار خواهد شد. متقاضیان شرکت در دوره مبتدی سطح 1 کلاس های آموزشی می توانند با مطالعه شرایط ثبت نام و تکمیل فرم مربوطه جهت شرکت در دوره یاد شده اقدام و فرم ها را حداکثر تا تاریخ 5 دسامبر 2010 به دفتر مدرسه جمهوری اسلامی ایران در کی یف در ساعات اداری ( از ساعت 8 صبح الی 13 ) تحویل نمایند.


شرایط ثبت نام :

ـ تکمیل و ارائه فرم ثبت نام
ـ تصویر گذرنامه یا شناسنامه یا کارت شناسایی

آخرین مهلت تحویل مدارک : ۵ دسامبر ۲۰۱۰ برابر با ۱۴ آذر ۸۹
نشانی مراجعه برای ثبت نام : کی یف ، نابرژنالوگووایا ، 2 ، مدرسه جمهوری اسلامی ایران
تلفن : ۰۹۳۴۹۸۸۱۳۱  یا  ۴۲۸۷۳۰۳ - ۰۴۴

بر گرفته از (با اندکی‌ تغییر): http://www.iranembassy.com.ua

آگهی‌ برگزاری دوره ی آموزش زبان پارسی‌

همزمان با فرا رسیدن عید غدیر خم ، به اطلاع عموم هم وطنان عزیز و شهروندان محترم اوکراینی می رساند نخستین دوره سه ماهه آموزش زبان فارسی در پایه مبتدی سطح 1 در دو مقطع سنی :

الف) زیر 15 سال
ب) بالای 15 سال

و با شرایط اعلام شده ذیل از سوی مدرسه جمهوری اسلامی ایران در اوکراین از تاریخ سه شنبه 16 آذر ماه 1389 برابر با 7 دسامبر 2010 الی 16 اسفند ماه 1389 برابر با 7 مارس 2011  در روزهای سه شنبه و پنجشنبه از ساعت 15 الی 16:30 در محل مدرسه جمهوری اسلامی ایران در کی یف – خیابان نابرژنا لوگووایا  2B برگزار خواهد شد. متقاضیان شرکت در دوره مبتدی سطح 1 کلاس های آموزشی می توانند با مطالعه شرایط ثبت نام و تکمیل فرم مربوطه جهت شرکت در دوره یاد شده اقدام و فرم ها را حداکثر تا تاریخ 5 دسامبر 2010 به دفتر مدرسه جمهوری اسلامی ایران در کی یف در ساعات اداری ( از ساعت 8 صبح الی 13 ) تحویل نمایند.


شرایط ثبت نام :

ـ تکمیل و ارائه فرم ثبت نام
ـ تصویر گذرنامه یا شناسنامه یا کارت شناسایی

آخرین مهلت تحویل مدارک : ۵ دسامبر ۲۰۱۰ برابر با ۱۴ آذر ۸۹
نشانی مراجعه برای ثبت نام : کی یف ، نابرژنالوگووایا ، 2 ، مدرسه جمهوری اسلامی ایران
تلفن : ۰۹۳۴۹۸۸۱۳۱  یا  ۴۲۸۷۳۰۳ - ۰۴۴

بر گرفته از (با اندکی‌ تغییر): http://www.iranembassy.com.ua

۱۳۸۹ آبان ۳۰, یکشنبه

امید | Omid | Омид

امید سلطانی در ششم مرداد هزار و سیصد و چهل و پنج در چهار محال و بختیاری به دنیا آمد ولی پس از مدتی به تهران آمدند و همانجا زندگی كردند. از ده سالگی در کنار هنرهایی مثل خطا طی و نقاشی احساس کرد که صدایی برای خواندن نیز دارد. روزگار گذشت و امید در ۱۸ سالگی در جبهه جنگ حضور یافت سپس برای تحصیل در سالیان بعد به ترکیه مهاجرت کرد و در آنجا برای تامین نیاز مالی برای تحصیل تصمیم به استفاده از استعدادش در زمینه خواندن کرد و در کاباره ها به خواندن پرداخت. امید تحصیلات خود را نیز تا مهندسی معماری ادامه داد و پس از آن و وقتی که در خواندن نیز به موفقیت دست یافت و تجربه کسب کرد تصمیم گرفت تا اولین آلبوم خود را روانه بازار کند.اولین آلبوم امید باران نام دارد که تمام مراحل ضبط آن در ترکیه انجام شد و به وسیله کمپانی معتبر ترانهبه مدیریت وارطان آوانسیان و جهانگیر طبریایی در سال ۱۹۹۲ میلادی در سراسر جهان پخش شد و به فاصله اندکی پس از پخش این آلبوم صدای امید برای همیشه در موزیک ایران جاودانه شد. ترانه ی باران با آهنگسازی کیومرث سلیم پور و ترانه زیبای رحمان شکوفه پور به زیباترین و بدیع ترین آهنگهای امید و حتی موسیقی ایران تبدیل شد.


نام ترانه: چرا با من؟             تایپ متن: آرشام آریامنش               مترجم: -
آوازه خوان: امید                  ویراستار: آرشام آریامنش               فرستنده: آرشام آریامنش

چرا با من، فقط با من، نمی‌‌شه چلچراغ چشم تو روشن
چرا با تو، فقط با تو، نگاه من نمی‌‌شه لایق خواستن

نگاه کن من چه بی‌ اندازه از عشق تو پر هستم
چگونه در سیاهی دو چشمای تو گم هستم
چگونه می‌‌رسم با تو به دنیای شکوفایی
چگونه می‌‌شکنم بی‌ تو در اندوه شکیبایی

چگونه می‌‌کشم با تو به دوشم بار تنهایی‌
چگونه می‌‌برم بی‌ تو امروز و به فردایی
نذار تا این همه خواستن، سبب ساز جدایی شه
دلیل مرگ یک عشقه، هنوز با تو خدایی شه

Nâme tarâne: Cerâ bâ man?                 Âvâze xân: Omid
Tâype matn: Âršâm                              Virâstâr: Âršâm
Ferestande: Âršâm                               Motarjem: -

Cerâ bâ man,  faqat bâ man, nemiše celcerâqe cašme to rowšan
Cerâ bâ to, faqat bâ to, negâhe man nemiše lâyeqe xâstan

Negâh kon man ce biandâze az ešqe to por hastam
Cegune dar ciyâhihâye cašmâye to gom hastam
Cegune miresam bâ to be donyâye šekufâi
Cegune miškanam bi to dar anduhe šakibai

Cegune mikešam bâ to be dušam bâre tanhâi
Cegune mibaram bi to emruzo be fardâi
Nazâr tâ in hame xâstan, sababsâze jodâi še
Dalile marge yek ešghe, hanuz bâ to xodâi še 

Song's Name: Why with me?
Singer: Omid
Sender: Arsham Ariamanesh
Text Typing: Arsham Ariamanesh
Editor: -
Translation from Persian: 

 

Название песни: Почему со мной?
Певица: Омид
Отправитель: Аршам Арияманеш
Набор текста: Томашевская Ю.Н.
Редактор: Томашевская Ю.Н.
Перевод с персидского языка: Томашевская Ю.Н. и Аршам

Почему со мной, только со мной твои глаза не светятся как тысячи свечей?
Почему с тобой, только с тобой мой взгляд не заслуживает твоего желания?

Взгляни на меня, как я переполнен безмерной любовью к тебе!
Посмотри, как я потерян в черноте твоих глаз
Смотри, когда я с тобой целый мир расцветает во мне!
Как мне справиться с разлучницей-печалью без тебя?

Как же я с тобой ношу на плечах своих бремя одиночества?
Как же без тебя провести сегодня и прожить до завтра?
Не дай всем этим желаниям стать причиной разлуки!
Не дай, чтобы все эти желания стали причиной разлуки!
Не дай умереть нашей любви, еще и потому, что только с тобой я могу стать божественным!




امید | Omid | Омид

امید سلطانی در ششم مرداد هزار و سیصد و چهل و پنج در چهار محال و بختیاری به دنیا آمد ولی پس از مدتی به تهران آمدند و همانجا زندگی كردند. از ده سالگی در کنار هنرهایی مثل خطا طی و نقاشی احساس کرد که صدایی برای خواندن نیز دارد. روزگار گذشت و امید در ۱۸ سالگی در جبهه جنگ حضور یافت سپس برای تحصیل در سالیان بعد به ترکیه مهاجرت کرد و در آنجا برای تامین نیاز مالی برای تحصیل تصمیم به استفاده از استعدادش در زمینه خواندن کرد و در کاباره ها به خواندن پرداخت. امید تحصیلات خود را نیز تا مهندسی معماری ادامه داد و پس از آن و وقتی که در خواندن نیز به موفقیت دست یافت و تجربه کسب کرد تصمیم گرفت تا اولین آلبوم خود را روانه بازار کند.اولین آلبوم امید باران نام دارد که تمام مراحل ضبط آن در ترکیه انجام شد و به وسیله کمپانی معتبر ترانهبه مدیریت وارطان آوانسیان و جهانگیر طبریایی در سال ۱۹۹۲ میلادی در سراسر جهان پخش شد و به فاصله اندکی پس از پخش این آلبوم صدای امید برای همیشه در موزیک ایران جاودانه شد. ترانه ی باران با آهنگسازی کیومرث سلیم پور و ترانه زیبای رحمان شکوفه پور به زیباترین و بدیع ترین آهنگهای امید و حتی موسیقی ایران تبدیل شد.


نام ترانه: چرا با من؟             تایپ متن: آرشام آریامنش               مترجم: -
آوازه خوان: امید                  ویراستار: آرشام آریامنش               فرستنده: آرشام آریامنش

چرا با من، فقط با من، نمی‌‌شه چلچراغ چشم تو روشن
چرا با تو، فقط با تو، نگاه من نمی‌‌شه لایق خواستن

نگاه کن من چه بی‌ اندازه از عشق تو پر هستم
چگونه در سیاهی دو چشمای تو گم هستم
چگونه می‌‌رسم با تو به دنیای شکوفایی
چگونه می‌‌شکنم بی‌ تو در اندوه شکیبایی

چگونه می‌‌کشم با تو به دوشم بار تنهایی‌
چگونه می‌‌برم بی‌ تو امروز و به فردایی
نذار تا این همه خواستن، سبب ساز جدایی شه
دلیل مرگ یک عشقه، هنوز با تو خدایی شه

Nâme tarâne: Cerâ bâ man?                 Âvâze xân: Omid
Tâype matn: Âršâm                              Virâstâr: Âršâm
Ferestande: Âršâm                               Motarjem: -

Cerâ bâ man,  faqat bâ man, nemiše celcerâqe cašme to rowšan
Cerâ bâ to, faqat bâ to, negâhe man nemiše lâyeqe xâstan

Negâh kon man ce biandâze az ešqe to por hastam
Cegune dar ciyâhihâye cašmâye to gom hastam
Cegune miresam bâ to be donyâye šekufâi
Cegune miškanam bi to dar anduhe šakibai

Cegune mikešam bâ to be dušam bâre tanhâi
Cegune mibaram bi to emruzo be fardâi
Nazâr tâ in hame xâstan, sababsâze jodâi še
Dalile marge yek ešghe, hanuz bâ to xodâi še 

Song's Name: Why with me?
Singer: Omid
Sender: Arsham Ariamanesh
Text Typing: Arsham Ariamanesh
Editor: -
Translation from Persian: 

 

Название песни: Почему со мной?
Певица: Омид
Отправитель: Аршам Арияманеш
Набор текста: Томашевская Ю.Н.
Редактор: Томашевская Ю.Н.
Перевод с персидского языка: Томашевская Ю.Н. и Аршам

Почему со мной, только со мной твои глаза не светятся как тысячи свечей?
Почему с тобой, только с тобой мой взгляд не заслуживает твоего желания?

Взгляни на меня, как я переполнен безмерной любовью к тебе!
Посмотри, как я потерян в черноте твоих глаз
Смотри, когда я с тобой целый мир расцветает во мне!
Как мне справиться с разлучницей-печалью без тебя?

Как же я с тобой ношу на плечах своих бремя одиночества?
Как же без тебя провести сегодня и прожить до завтра?
Не дай всем этим желаниям стать причиной разлуки!
Не дай, чтобы все эти желания стали причиной разлуки!
Не дай умереть нашей любви, еще и потому, что только с тобой я могу стать божественным!




۱۳۸۹ آبان ۱۸, سه‌شنبه

بادپا | BÂDPÂ | БАДПА

نشست ۸۹-۷

برنامه ها‌ی این نشست به قرار زیر است:

۱- مقاله با موضوع: قوم‌های افغانستان
۲- فیلم سینمایی " بادبادک باز" به کارگردانی: مارک فارستر
۳- ترانه ی " تلنگر" با صدای: داریوش

Собрание 7-89

Программа этого собрания включает:

1- Доклад по теме: Племена Афганистана
2- Фильм "Бегущий за ветром" ,режиссёр: Марк Форстер
3- Песня "Талангор", певиц: Дарьюш

1. Доклад

По теме: Племена Афганистана
Докладчик: Шпак П.Б.

Афганистан - многонациональное государство. Его население состоит из различных этнических групп, принадлежащих к различным языковым семьям - иранской, тюркской и других. Наиболее многочисленной этнической группой являются пуштуны - их численность колеблется, по разным оценкам, от 39,4 до 42 % населения. Вторая по численности группа - таджики (фарсиваны «персоязычные») - от 27 до 38 %. Третья группа - хазарейцы - от 8 до 10 %. Четвёртая по величине этническая группа - узбеки - составляет от 6 до 8 %. Менее многочисленные этнические группы - аймаки, туркмены, белуджи составляют 4.3 %, 1-3 % и 0,5-2 % соответственно. Прочие этнические группы насчитывают от 1 до 4 %. Примерный национальный состав страны следующий: пуштуны (8,2 млн. чел.), таджики (3,3 млн. чел.), узбеки (около 2 млн. чел.), хазарейцы (1,5 млн. чел.), чараймаки (около 1 млн. чел.), туркмены (около 500 тыс. чел.).

В Афганистане сохранилась родоплеменная структура. Народности делятся на племена, кланы, роды, семейства. Пуштуны - иранский народ, населяющий в основном юго-восток, юг и юго-запад Афганистана и северо-запад Пакистана, основными отличительными характеристиками которого служат восточноиранский язык пашто, традиции номадизма, кодекс чести Пуштунвалай и разветвлённая родо-племенная структура. Как известно, пуштуны проживают и в Пакистане. И хотя они формально разделены государственной границей, их связывают прочные родоплеменные, семейные и другие отношения.

Термин «пашто» обозначает не только афганский язык, но и саму культурную идентичность и кодекс чести Пуштунвалай. Согласно наиболее обоснованной версии, этноним pa?tun (мн.ч. pa?tan?) происходит от др.иран. parswana- «член народа parsu-» (ср. санскр. parsu- «воинственное северо-западное племя» и таким образом входит в круг древнеиранских этнонимов со значением «бокастый», «богатырь», к которому принадлежит и имя персов.

Ситуацию несколько запутывают древние пактии (точнее «пактуи», др.-греч. ???????) фиксируемые в Индо-Гиндукушском регионе Геродотом. Народ Пактха (paktha-) упоминается уже в Ригведе (7.18.7), как одно из племён, участвовавшее в Битве десяти царей (впрочем как и Паршу-Парсу, санскр. parsu-). Популярное в прошлом возведение пуштунов к пактиям, отразившееся даже в воскрешении древних названий в именах афганских провинций Пактия и Пактика, в настоящее время отвергается: восточнопушт. [paxtun] — это вторичная форма от сохранившейся в западном диалекте [pa?tun], и пушт. -?t- [?t] регулярно соответствует др.иран. *-rs- (ср. перс. porsidan? и пушту pu?t?l «спрашивать»). Индоарийское название пуштунов — патаны (pa?han) — также восходит к адаптации пуштунского *pa?tan-.

Распространённый персидский экзотэтноним пуштунов — афганцы (перс. ???????) известен в приложении к пуштунам с VI в. н.э. ивпервые упоминается в индийским астрономом Вараха Михирой в трактате Брихат-самхита в виде Avaga?a.

Общее число пуштунов Афганистана и Пакистана составляет примерно 17 млн. человек. Они объединены в 60 с лишним племён и кланов. Пуштуны подразделяются на три основных племенных объединения: западное племенное объединение - дуррани (более 3 млн. чел.), восточное - гильзаи (около 1,5 млн. чел.), карани (около 1,5 млн. чел.), а также ряд отдельных крупных племён. Пуштунские племена называются каум (???/ ???), во главе племени стоит «хан» (???). Племена делятся на роды — хел (???), возглавляемые вождями-маликами (????). Род состоит из кланов-семейств, старейшины которых называются спинжирай (????????) — "белобородый", "аксакал". Важную социальную и политическую роль играет совет старейшин племени — джирга (????) Племена дуррани проживают в основном в юго-западных областях Афганистана, в районах от Кандагара до Фараха - на юге и до Герата - на западе, а также практически во всех крупных городах страны. Во основной своей массе эти племена ведут оседлый и полукочевой образ жизни.

Гильзаи проживают главным образом в ряде южных и юго-восточных, приграничных с Пакистаном районов. Около четверти всех гильзаев ведут кочевой образ жизни и постоянно перекочёвывают на зиму на территорию Пакистана. Наиболее крупными и воинственными из гильзаев считаются племена сулейман-хейль. Они насчитывают более 450 тысяч человек. К племенному объединению карани относятся племена афридини, мангалы, тури, джаджи, моманды, вазири, шинвари, сафи, тани, какары и др. Они расселены главным образом в юго-восточных районах Афганистана. Ряд этих племён проживают по обе стороны границы и ведут кочевой образ жизни. 

Таджики являются второй по численности   народностью   Афганистана. Таджи?ки (тадж. То?ик, перс. ??????, дари ???? - иранский народ разговаривающий на различных диалектах персо-таджикского континуума и населяющий регионы к востоку и северо-востоку от современного государства Иран, расположенные в современном Афганистане, Таджикистане, Узбекистане и Пакистане. Они -  коренные обитатели северных и центральных областей Афганистана. Основное занятие - земледелие. Они составляют значительную прослойку населения городов, формируют значительную часть немногочисленного афганского пролетариата. Процент грамотности среди них выше, чем среди других народностей. У таджиков 11 основных племенных групп.

Для Афганистана характерны также другие варианты названия этой группы населения: фарсиваны (персоязычные), дехкане (осёдлые земледельцы, то есть те, кто не ведёт кочевой образ жизни). В Таджикистане (и других странах Средней Азии) и Афганистане (вместе с Пакистаном) приняты две различные формы литературного языка таджиков: таджикский язык и дари соответственно. Общая численность таджиков по разным оценкам составляет от 14 до 22 млн. чел.

Узбеки занимают среднюю часть северного Афганистана. Основное занятие узбеков - оседлое земледелие и скотоводство. Туркмены отдельными компактными группами проживают в северных, приграничных с Советским Союзом районах. В основной массе они являются полукочевниками. Киргизы населяют Ваханский коридор, простирающийся к границам Китая. Как и туркмены ведут полукочевой образ жизни. В Афганистане проживают также небольшие группы арабов, каракалпаков, бахтиар, курдов и выходцев из Индии.


Пестрота национального состава, устойчивость общинно-патриархальных пережитков и традиций, огромное влияние ислама, изолированность от других стран наложили отпечаток на быт, характер, обычаи народов этой страны, не претерпевшей каких-либо серьёзных изменений на протяжении многих веков. Хазарейцы, третья по численности этническая группа, представляют собой потомков монгольских завоевателей, поселившихся на территории Афганистана в XIII веке. Они в основном проживают в центральной части страны. Хазарейцы относятся к оседлому населению страны.

ХАЗАРЕЙЦЫ, хазара (самоназвание, от персидского «тысяча»; военное подразделение кочевников), народ в Центральном Афганистане (главным образом горный район Хазараджат, а также провинции Герат, Кандагар, Нангахар и Бадахшан). Живут также в Иране (Восточный Хорасан). Численность в Афганистане 1,7 млн. человек, Иране 220 тыс. человек. Говорят на языке, близком к дари, много заимствований из монгольских языков. Верующие - мусульмане-шииты. Основу хазарейцев составили монголоязычные кочевники, в их этногенезе участвовали также тюркские и иранские племена. Вероятно, хазарейцы - потомки военных поселенцев, оставленных Чингисханом и его преемниками. В конце XIX века афганский эмир Абдуррахман покорил Хазараджат с помощью кочевников-афганцев (пуштунов), которым он отвёл там летние пастбища.

Основные традиционные занятия - пашенное земледелие (богарное и орошаемое) и скотоводство. Ремёсла - ткацкое, сукноделие, кузнечное, кожевенное и др. Отдельные группы хазарейцев ведут кочевой или полукочевой образ жизни. Сохранялось родо-племенное деление, особенно у хазарейцев Хазараджата. Усилилась этническая консолидация хазарейцев. Селения обнесены глинобитной стеной с башнями на 4 углах. Жилище у богатых - монгольская юрта, у бедных - крытое соломой. Кочевники живут в шалашах, покрытых войлоком. Музыкальный фольклор - песни и танцы под аккомпанемент зурны и бубна; на свадьбах - выступления шута с помощником. В театрализованных представлениях женские роли исполняют мужчины. В праздники устраивают скачки на лошадях, борьба, бои верблюдов. 

Источник :
1.    www.univer.omsk.su/omsk/City/afgan/history.html
2.    http://www.etnolog.ru/people.php?id=HAZA
3.    ru.wikipedia.org 

2. Фильм

Название: Бегущий за ветром
Режиссёр: Марк Форстер





Скачать Фильм دانلود فیلم 


3. Песня

Скачть песню دریافت ترانه

بادپا | BÂDPÂ | БАДПА

نشست ۸۹-۷

برنامه ها‌ی این نشست به قرار زیر است:

۱- مقاله با موضوع: قوم‌های افغانستان
۲- فیلم سینمایی " بادبادک باز" به کارگردانی: مارک فارستر
۳- ترانه ی " تلنگر" با صدای: داریوش

Собрание 7-89

Программа этого собрания включает:

1- Доклад по теме: Племена Афганистана
2- Фильм "Бегущий за ветром" ,режиссёр: Марк Форстер
3- Песня "Талангор", певиц: Дарьюш

1. Доклад

По теме: Племена Афганистана
Докладчик: Шпак П.Б.

Афганистан - многонациональное государство. Его население состоит из различных этнических групп, принадлежащих к различным языковым семьям - иранской, тюркской и других. Наиболее многочисленной этнической группой являются пуштуны - их численность колеблется, по разным оценкам, от 39,4 до 42 % населения. Вторая по численности группа - таджики (фарсиваны «персоязычные») - от 27 до 38 %. Третья группа - хазарейцы - от 8 до 10 %. Четвёртая по величине этническая группа - узбеки - составляет от 6 до 8 %. Менее многочисленные этнические группы - аймаки, туркмены, белуджи составляют 4.3 %, 1-3 % и 0,5-2 % соответственно. Прочие этнические группы насчитывают от 1 до 4 %. Примерный национальный состав страны следующий: пуштуны (8,2 млн. чел.), таджики (3,3 млн. чел.), узбеки (около 2 млн. чел.), хазарейцы (1,5 млн. чел.), чараймаки (около 1 млн. чел.), туркмены (около 500 тыс. чел.).

В Афганистане сохранилась родоплеменная структура. Народности делятся на племена, кланы, роды, семейства. Пуштуны - иранский народ, населяющий в основном юго-восток, юг и юго-запад Афганистана и северо-запад Пакистана, основными отличительными характеристиками которого служат восточноиранский язык пашто, традиции номадизма, кодекс чести Пуштунвалай и разветвлённая родо-племенная структура. Как известно, пуштуны проживают и в Пакистане. И хотя они формально разделены государственной границей, их связывают прочные родоплеменные, семейные и другие отношения.

Термин «пашто» обозначает не только афганский язык, но и саму культурную идентичность и кодекс чести Пуштунвалай. Согласно наиболее обоснованной версии, этноним pa?tun (мн.ч. pa?tan?) происходит от др.иран. parswana- «член народа parsu-» (ср. санскр. parsu- «воинственное северо-западное племя» и таким образом входит в круг древнеиранских этнонимов со значением «бокастый», «богатырь», к которому принадлежит и имя персов.

Ситуацию несколько запутывают древние пактии (точнее «пактуи», др.-греч. ???????) фиксируемые в Индо-Гиндукушском регионе Геродотом. Народ Пактха (paktha-) упоминается уже в Ригведе (7.18.7), как одно из племён, участвовавшее в Битве десяти царей (впрочем как и Паршу-Парсу, санскр. parsu-). Популярное в прошлом возведение пуштунов к пактиям, отразившееся даже в воскрешении древних названий в именах афганских провинций Пактия и Пактика, в настоящее время отвергается: восточнопушт. [paxtun] — это вторичная форма от сохранившейся в западном диалекте [pa?tun], и пушт. -?t- [?t] регулярно соответствует др.иран. *-rs- (ср. перс. porsidan? и пушту pu?t?l «спрашивать»). Индоарийское название пуштунов — патаны (pa?han) — также восходит к адаптации пуштунского *pa?tan-.

Распространённый персидский экзотэтноним пуштунов — афганцы (перс. ???????) известен в приложении к пуштунам с VI в. н.э. ивпервые упоминается в индийским астрономом Вараха Михирой в трактате Брихат-самхита в виде Avaga?a.

Общее число пуштунов Афганистана и Пакистана составляет примерно 17 млн. человек. Они объединены в 60 с лишним племён и кланов. Пуштуны подразделяются на три основных племенных объединения: западное племенное объединение - дуррани (более 3 млн. чел.), восточное - гильзаи (около 1,5 млн. чел.), карани (около 1,5 млн. чел.), а также ряд отдельных крупных племён. Пуштунские племена называются каум (???/ ???), во главе племени стоит «хан» (???). Племена делятся на роды — хел (???), возглавляемые вождями-маликами (????). Род состоит из кланов-семейств, старейшины которых называются спинжирай (????????) — "белобородый", "аксакал". Важную социальную и политическую роль играет совет старейшин племени — джирга (????) Племена дуррани проживают в основном в юго-западных областях Афганистана, в районах от Кандагара до Фараха - на юге и до Герата - на западе, а также практически во всех крупных городах страны. Во основной своей массе эти племена ведут оседлый и полукочевой образ жизни.

Гильзаи проживают главным образом в ряде южных и юго-восточных, приграничных с Пакистаном районов. Около четверти всех гильзаев ведут кочевой образ жизни и постоянно перекочёвывают на зиму на территорию Пакистана. Наиболее крупными и воинственными из гильзаев считаются племена сулейман-хейль. Они насчитывают более 450 тысяч человек. К племенному объединению карани относятся племена афридини, мангалы, тури, джаджи, моманды, вазири, шинвари, сафи, тани, какары и др. Они расселены главным образом в юго-восточных районах Афганистана. Ряд этих племён проживают по обе стороны границы и ведут кочевой образ жизни. 

Таджики являются второй по численности   народностью   Афганистана. Таджи?ки (тадж. То?ик, перс. ??????, дари ???? - иранский народ разговаривающий на различных диалектах персо-таджикского континуума и населяющий регионы к востоку и северо-востоку от современного государства Иран, расположенные в современном Афганистане, Таджикистане, Узбекистане и Пакистане. Они -  коренные обитатели северных и центральных областей Афганистана. Основное занятие - земледелие. Они составляют значительную прослойку населения городов, формируют значительную часть немногочисленного афганского пролетариата. Процент грамотности среди них выше, чем среди других народностей. У таджиков 11 основных племенных групп.

Для Афганистана характерны также другие варианты названия этой группы населения: фарсиваны (персоязычные), дехкане (осёдлые земледельцы, то есть те, кто не ведёт кочевой образ жизни). В Таджикистане (и других странах Средней Азии) и Афганистане (вместе с Пакистаном) приняты две различные формы литературного языка таджиков: таджикский язык и дари соответственно. Общая численность таджиков по разным оценкам составляет от 14 до 22 млн. чел.

Узбеки занимают среднюю часть северного Афганистана. Основное занятие узбеков - оседлое земледелие и скотоводство. Туркмены отдельными компактными группами проживают в северных, приграничных с Советским Союзом районах. В основной массе они являются полукочевниками. Киргизы населяют Ваханский коридор, простирающийся к границам Китая. Как и туркмены ведут полукочевой образ жизни. В Афганистане проживают также небольшие группы арабов, каракалпаков, бахтиар, курдов и выходцев из Индии.


Пестрота национального состава, устойчивость общинно-патриархальных пережитков и традиций, огромное влияние ислама, изолированность от других стран наложили отпечаток на быт, характер, обычаи народов этой страны, не претерпевшей каких-либо серьёзных изменений на протяжении многих веков. Хазарейцы, третья по численности этническая группа, представляют собой потомков монгольских завоевателей, поселившихся на территории Афганистана в XIII веке. Они в основном проживают в центральной части страны. Хазарейцы относятся к оседлому населению страны.

ХАЗАРЕЙЦЫ, хазара (самоназвание, от персидского «тысяча»; военное подразделение кочевников), народ в Центральном Афганистане (главным образом горный район Хазараджат, а также провинции Герат, Кандагар, Нангахар и Бадахшан). Живут также в Иране (Восточный Хорасан). Численность в Афганистане 1,7 млн. человек, Иране 220 тыс. человек. Говорят на языке, близком к дари, много заимствований из монгольских языков. Верующие - мусульмане-шииты. Основу хазарейцев составили монголоязычные кочевники, в их этногенезе участвовали также тюркские и иранские племена. Вероятно, хазарейцы - потомки военных поселенцев, оставленных Чингисханом и его преемниками. В конце XIX века афганский эмир Абдуррахман покорил Хазараджат с помощью кочевников-афганцев (пуштунов), которым он отвёл там летние пастбища.

Основные традиционные занятия - пашенное земледелие (богарное и орошаемое) и скотоводство. Ремёсла - ткацкое, сукноделие, кузнечное, кожевенное и др. Отдельные группы хазарейцев ведут кочевой или полукочевой образ жизни. Сохранялось родо-племенное деление, особенно у хазарейцев Хазараджата. Усилилась этническая консолидация хазарейцев. Селения обнесены глинобитной стеной с башнями на 4 углах. Жилище у богатых - монгольская юрта, у бедных - крытое соломой. Кочевники живут в шалашах, покрытых войлоком. Музыкальный фольклор - песни и танцы под аккомпанемент зурны и бубна; на свадьбах - выступления шута с помощником. В театрализованных представлениях женские роли исполняют мужчины. В праздники устраивают скачки на лошадях, борьба, бои верблюдов. 

Источник :
1.    www.univer.omsk.su/omsk/City/afgan/history.html
2.    http://www.etnolog.ru/people.php?id=HAZA
3.    ru.wikipedia.org 

2. Фильм

Название: Бегущий за ветром
Режиссёр: Марк Форстер





Скачать Фильм دانلود فیلم 


3. Песня

Скачть песню دریافت ترانه

Followers